دیشب مامان و آبجی کوچولوم رفتن خونه بابا بزرگم ، من و بابام و داداشم تو خونه نشسته بودیم
بابام گفت : کامران بابا بیا یه بازی کنیم ، دلمون پوسید
من : چشم بابا جون اسم فامیل بازی کنیم ؟؟؟
بابام : آره پاشو قلم کاغذ بیار
خلاصه نشستیم و قرار شد با "ی" بگیم ، شروع
حالا بازی تموم شد بابام میوه رو نوشته یه دونه سیب !!!!
داداشم نوشته بود ، یردالو !!!
گفتم : قبول نیست ، این مسخره بازیا چیه ؟؟؟
بابام : پاشو پاشو جوجه تیغی )موهامو فشن کرده بودم( تورو چه به اسم فامیل
داداشم : بابا اصلا این شعور نداره ، بابا زردالو و یردالو اصلا فرق دارن ؟؟
بابا : نه
مامانم و آبجی کوچولوم اومدن میگم آبجی یردالو میوس ؟؟؟
آبجیم : کامران گه نخور خستم
مامانم : کامران ن ن ن باز خواهرتو اذیت کردی ؟؟؟؟ دی :دی :دی
من پرورشگام رو میخوام ^_^

 

ی زمانی تو لباس فروشی کار میکردم، دختره اومد ی مانتو خرید و داشت میرفت تشکر کرد. منم حواسم نبود گفتم چاکریم داداش!!!!‏
اونم کم نیاورد گفت ما بیشتر!‏
من: @|@
دختره--------‏>‏ 0‏_‏‏_‏0
داداش‏=‏ *_*

 

من وختی کلاس اول بودم یه بار مشقامو ننوشتم معلم گف چچچچچچچچچچررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااا؟حالا من چی گفتم!!!!!
خانوم دیروز چن تا دزد به خونمون حمله کردن بابام با تفنگ دنبالشون کرد نا مردا با تفنگشون بابامو زدن تیر از کنار قلبش رد شد وگرنه الان مرده بود دیشبم همشو تو بیمارستان بودیم نتونستم مشقمو بنویسم!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
حلا معلم گلم باور کرد زنگید به ننم بقیشم بماندکه همشون چه ریختی شدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همچین گودزیلای روان پریشی بودم من!!!!!!!!؟!؟

امروز که دانشکاه رفتم کلی با دیدن ورودی های جدید شاد شدم کلا موجبات خنده و شادی ترم بالایی ها رو فراهم کرده بودن تو بوفه بودم یه دخترى اومد به مسول بوفه کفت آقا من اکه یه ساندویج کوکتل بخوام زود آماده میشه؟فقط ده دقیقه زنک تفریح داریم